یشنهاددهنده: علی آبان
کوری
نویسنده: ژوزه ساراماگو ، مترجم: مینو مشیری
کوری آنقدر رمان مهمی است که به خاطرش ساراماگو موفق شد جایزه نوبل ادبیات را در سال 1998 به دست آورد. این رمان سال 1995 منتشر شد و در آن آدمهای شهر یکی پس از دیگری کور میشوند. در این رمان، هالهای سفیدرنگ بعد از کور شدن افراد مقابل چشمانشان ظاهر میشود. ساراماگو در این رمان از تلمیح استفاده کرده و با اشاره به نوشتههای قدیمی، اثرش را زیباتر و تأثیرگذارتر کردهاست. یکی از نکات جالب توجه کوری این است که ساراماگو در رمان کوری برای شخصیتها اسم انتخاب نکرده است. با وجود این، پیچیدگی در رمان ایجاد نشده و خواننده براحتی میتواند با شخصیتهای رمان ارتباط ذهنی برقرار کند. ویژگی دیگر این رمان در بازگشتهای زمانی به گذشته و آینده در خیال شخصیتهای رمان است که به زیبایی و جذابیت آن افزوده است.
داستان از ترافیک یک چهارراه آغاز میشود. راننده اتومبیلی بهناگاه کور میشود. به فاصله اندکی، افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشمپزشکاند، دچار کوری میشوند. پزشک با معاینه چشم آنها درمییابد که چشم این افراد کاملا سالم است، اما آنها هیچ چیز نمیبینند. جالب آن است که برخلاف بیماری کوری که همه چیز سیاه است، تمام این افراد دچار دید سفید میشوند.
از این کتاب، یک فیلم سینمایی به کارگردانی فیلمساز برزیلی فرناندو مریلس ساخته شد که جولیان مور در آن ایفای نقش می کند. در ایران این رمان را افراد زیادی ترجمه و ناشران بسیاری هم این ترجمه ها را عرضه کرده اند.
پیشنهاددهنده: احمد پوری
شاهزاده و گدا
نویسنده: مارک تواین، مترجم: محمد قاضی
رمان شاهزاده و گدا نوشته مارک تواین یک رمان تاریخی است که نابرابریهای طبقاتی و سیستم قضایی ناعادلانه را در زمان سلسله تئودورهای انگلیس نشان میدهد. این داستان سال 1547 رخ داده است. هم سلسله تئودورها، هم هنری هشتم و هم شاهزاده ادوارد واقعاً وجود داشتهاند. مارک تواین نویسنده آمریکایی در سال 1881 میلادی این رمان را نوشت. این کتاب، داستان ادوارد و تام را بیان میکند که یکی ولیعهد انگلستان و دیگری گدایی بیش نیست. دست تقدیر به واسطه چهرههای آنها که بسیار شبیه هم است این دو را بر جای یکدیگر مینشاند و آن دو زندگی دیگری را امتحان میکنند. این رمان تواین، یکی از معروفترین آثار کلاسیک ادبیات جهان محسوب میشود که براساس آن فیلمها و سریالهای زیادی ساخته شده است و اقتباسهای زیادی از روی آن در تئاتر و هنرهای نمایشی صورت گرفته است.
پیشنهاددهنده: نوشآفرین انصاری
آسمان ارغوانی بود
نویسنده: ناصر یوسفی
«آسمان ارغوانی بود» رمانی است به قلم ناصر یوسفی که زمستان گذشته از سوی نشر مرکز روانه بازار شد.
اﯾﻦ رﻣﺎن داﺳﺘﺎن زﻧﺪﮔﯽ ﺟﻮاﻧﯽ اﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺎم آﺷﺮ ﮐﻪ از زﺑﺎن راوی داﻧﺎی ﮐﻞ رواﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮد. آﺷﺮ ﯾﮏ دوره ﮔﺮد ﭘﺎرﭼﻪ ﻓﺮوش ﺑﻮد. ﺟﻮاﻧﯽ ﮐﻠﯿﻤﯽ ﺑﺎ ﻗﺪی ﮐﺸﯿﺪه، چهرهای ﺳﺒﺰ و ﭼﺸﻢ و اﺑﺮوﯾﯽ ﻣﺸﮑﯽ.ﺟﻮاﻧﯽ ﺧﻮش ﺳﺨﻦ، ﺑﺎ رﻓﺘﺎری ﮔﺮم و ﻧﺮم و چهرهای دﻟﻨﺸﯿﻦ که ﺑﺮای ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ دﺧﺘﺮان روﺳﺘﺎ ﺑﻮدﻧﺪ، دﻟﺒﺮی ﻣﯽﮐﺮد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «صبح از همین جاده آمده بود. درست از همین جاده! هنوز خورشید کامل نشده بود و آسمان به رنگ خاکستری موهای مادرش بود. مثل هر روز همفاروت خود را خوانده بود که مجموعهای از نیایش صبحگاهی روزش بود. برکاتش را از یهوه خواسته بود و بیرون زده بود. او به سمت آبادیای میرفت که به تازگی شناخته بود. چند هفتهای میشد که راهش را یافته بود. مردمانش دارا بودند و دستشان به خوبی به جیبهایشان میرسید، به همین دلیل فروش خوبی در آن روستا داشت. یکی از دخترهای روستایی دورتر، نشانی آنجا را داده بود. گفته بود به آن روستا برو! زنان و دختران بسیاری منتظر پارچههای تو هستند. یک بقچه بزرگ از قوارههای پارچه و یک خورجین نیز به همراه داشت. در خورجینش چند قواره پارچه خاص و گرانقیمت داشت. در بین آنها یک اطلس ارغوانی بود. اطلس ارغوانی را برای نارگل کنار گذاشته بود تا شاید نارگل آن را بخرد. نذر کرده بود اگر نارگل آن را بخرد، ظهر به سراغش برود و خواستهاش را با او در میان بگذارد و بعد به زیارت استر و مردخای برود.»منبع: http://jamejamonline.ir